loading...
Treasures of English Short Stories
nazanin بازدید : 96 دوشنبه 05 خرداد 1393 نظرات (0)

این (كابینت) را در اتاق بزرگ‌تری قرار دهم. اما كابینت خیلی سنگین بود و خانم گرین خیلی قوی نبود. او پیش دو تا از همسایه‌هایش رفت و گفت: لطفا كابینت را برای من حمل كنید. بعد او رفت تا برای آن‌ها چای درست كند.

 

آن دو مرد آن كابینت سنگین را از اتاق‌خواب خانم گرین بیرون آورند و به سوی پله‌ها رفتند. یكی از آن‌ها در جلوی كابینت بود، و دیگری در پیشت كابینت. آن‌ها برای مدت طولانی (كابینت را) هل دادن و كشیدند، و سپس كابینت را زمین گذاشتند.

یكی از مردها به دیگری گفت: خوب، ما كه نمی‌توانیم كابینت را به بالای پله ها ببریم.

 

 

 

مرد دیگر گفت: بالای پله‌ها؟ مگر نمی‌خواهیم آن را پایین ببریم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    Treasure Stories of English

    I'm glad you chose this site 

    I hope you enjoy 

    Wow

    nazanin

    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 15
  • بازدید کلی : 2,543